اصبغ بن نُباته میگوید: به امام حسین (علیه السلام) عرض کردم: اى آقاى من! من میخواهم راجع به موضوعى از شما جویا شوم که به آن یقین دارم و آن از اسرار خدا است و تو از آن آگاهى. امام فرمود: اى اصبغ! منظور تو این است که از آن گفتوگویى که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نزد مسجد قبا با پدرم کرد آگاه شوى؟ گفتم: آرى. فرمود: برخیز! وقتى برخاستم ناگاه دیدم با آن حضرت در کوفه هستم و مسجد را مشاهده نمودم. امام حسین (علیه السلام) پس از اینکه لبخندى به صورت من زد، فرمود: اى اصبغ! خدا باد را در اختیار حضرت سلیمان پیامبر (علیه السلام) قرار داد که صبحگاه به قدر یک ماه و شبانگاه هم به قدر یک ماه راه طى می کرد. به من بیشتر از آن که به سلیمان داده شده بود، عطا شده. گفتم: یا بن رسول اللَّه! راست میگویى. امام حسین (علیه السلام) فرمود: ماییم که علم و بیان قرآن نزد ما است، آنچه که نزد ما میباشد، نزد احدى از خلق نیست؛ چون که ما اهل بیت، اهلیت اسرار خدا را داریم. سپس به صورت من خندید و فرمود: ما آل اللَّه و وارثان رسول او مىباشیم. گفتم: خداى را سپاسگزارم. آنگاه بهمن فرمود: داخل مسجد شو! وقتى داخل شدم، دیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رداء خود را جمع کرده و در میان محراب نشسته. همچنین نگاه کردم دیدم حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) دامن اولى را گرفته و … .
منبع : مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج ۴۴، ص ۱۸۴٫